مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
امشب دو دیدهام ز غمت پُر ستاره است آن را که نیست چاره بجز این، چه چاره است در سـامـرا اگـر چه نـشد زائـرت شوم دل را به یاد مقتلت از جان کناره است با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین از سوز داغ زهر به جانت شراره است مهدی ز ره رسید و سرت را به بر گرفت افـلاکـیان و اهـل سـمـا را نظاره است در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود حـالا به روی دامن یک ماهـپاره است گفتی تو إسْقِـنیٖ و شدی از عـطش رها این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است هر چه ز لشگری طـلـبـید آب، جـدّتان پـاسـخ نـداد کـس به حـسـین شـهـیدتـان |